-
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
یکشنبه 4 آبان 1393 07:20
محرم که می رسد، انگاری شهر دود گرفته دوباره زنده می شود و لباس مشکی به تن می کند. دود، جای خودش را به بخار سفیدی می دهد که از گوشه و کنار شهر، از بساط چای و نذری بلند می شود. پرچم ها بر در خانه ها بلند می شوند، در و دیوار هم مثل آدم ها سیاه می شود و از دور و نزدیک صدای روضه می آید. بوی شورانگیز محرم همه شهر را گرفته،...
-
لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود
شنبه 3 آبان 1393 10:00
یعنی یک حرف بی مورد که می زنی، ولو راست باشد، یک هفته باید خودت را به در و دیوار بکوبی تا بلکه درستش کنی؛ تازه آن هم "اگر" بشود. باید این عکس را قاب کرد و زد به دیوار تا یادمان باشد که:«لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود!»
-
Life of Pi
یکشنبه 30 شهریور 1393 06:00
Pi : F aith is a house with many rooms. Writer : But no room for doubt? Pi : Oh plenty, on every floor. Doubt is useful, it keeps faith a living thing. After all, you cannot know the strength of your faith until it is tested.
-
مدیر مدرسه
دوشنبه 17 شهریور 1393 13:13
بعضی کتاب ها حقاً بلعیدنی اند! و این یکی به عنوان یک شام سبک، کاملاً توصیه می شود! ... به هوای ورق زدن پرونده ها فهمیدم که پسرک شاگرد دوساله است و پدرش تاجر بازار. بعد برگشتم به اتاقم. یادداشتی برای پدر نوشتم که پس فردا صبح بیاید مدرسه و دادم دست فراش جدید که خودش برساند و رسیدش را بیاورد. و پس فردا صبح یارو آمد. باید...
-
من و موسی و فرعون
یکشنبه 16 شهریور 1393 00:00
فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ : « إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا مُوسى مَسْحُوراً » فرعون ] رسالت موسى را نپذیرفت و [ به او گفت: اى موسى، من تو را جادو شده و عقل از دست داده مى پندارم . قالَ: « لَقَدْ عَلِمْتَ ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ إِلاَّ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ بَصائِرَ وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً » موسى...
-
احمقانه ها!
سهشنبه 11 شهریور 1393 05:05
شاید در نگاه اول احمقانه به نظر برسد، حتی شاید واقعاً احمقانه باشد، اما چه می دانیم؟ شاید از بارش همین احمقانه ها، اتفاق خوب دیگری جوانه بزند!
-
منجی
یکشنبه 5 مرداد 1393 00:00
پرده اول: جمعیت که بعد از ده بار «بالحجة» گفتن منقلب و ملتهب اند، وقت «اللهم عجل لولیک الفرج» دست هایشان را بالاتر می گیرند، «آمین»شان هم خیلی بلندتر است. پرده دوم: شب کوفه، که پس از کشته شدن مسلم و هانی، تاریکتر از قبل هم شده، نجواهای پراکنده ای را در گوشه و کنار خود دارد. - می گویند تا خبر اوضاع جدید کوفه به پسر علی...
-
حَاشَ لِلّهِ مَا هَـذَا بَشَرًا إِنْ هَـذَا إِلاَّ مَلَکٌ کَرِیمٌ
جمعه 27 تیر 1393 00:00
وَ اللّهِ ما فَجَاَنى مِنَ الْمَوْتِ وَارِدٌ کَرِهْتُهُ، وَ لا طالِعٌ اَنْکَرْتُهُ. وَ ما کُنْتُ اِلاّ کَقارِب وَرَدَ، وَ طالِب وَجَدَ «وَ ما عِنْدَاللّهِ خَیْرٌ لِلاَْبْرار»
-
مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ وَ لا یُوجَدُ إِلا مِنْ عِنْدِکَ (2)
یکشنبه 15 تیر 1393 22:12
-
مِنْ أَیْنَ لِیَ الْخَیْرُ یَا رَبِّ وَ لا یُوجَدُ إِلا مِنْ عِنْدِکَ
شنبه 14 تیر 1393 05:00
بزرگترین نعمت همین است اصلاً. همین که می شناسیمت؛ نه از آن شناخت های درست و حسابی، همین شناخت های الکیِ آب دوغ خیاریِ خودمان. همین که اسمت را می دانیم و گه گاه هم می بریم. همین که بالاخره می دانیم که رجب و شعبان و رمضانت می آیند و می روند، اگرچه با گذشتشان دست ما همچنان خالی باشد. همین که نام آن آقاها و آن خانم که می...
-
فراموشی نمی گیرم
شنبه 17 خرداد 1393 00:46
سهیل گفت: «بیا و برنگردیم ... بمونیم همین جا!» سرم را بالا آوردم که در جواب شوخیش لبخند بزنم، ولی وقتی قیافه جدیش را دیدم فقط انقباض مضحکی دو طرف لبم ایجاد شد. ادامه داد: « برگردیم که چی بشه؟! ... برگردیم تهران، دوباره درگیری های بی خودی، بدو بدوهای الکی ... » چه در کنار آن خیابانِ خالی از آدم در غروب مکه، و چه بعد از...
-
Lincoln
پنجشنبه 18 اردیبهشت 1393 19:30
How can I hold that all men are created equal when here before me stands stinking, the moral carcass of the gentleman from Ohio, proof that some men ARE inferior, endowed by their maker with dim wits impermeable to reason with cold, pallid slime in their veins instead of hot blood! You are more reptile than man,...
-
در بیابان فنا گم شدن آخر تا کی؟ ... ره بپرسیم مگر پی به مهمات بریم
یکشنبه 14 اردیبهشت 1393 17:28
آیا برای این بی سر و سامانی خود، برنامه و وقتی مشخص کرده ایم؟ آیا تصمیم گرفته ایم که روزی دیگر گناه نکنیم؟ یا اینکه همین وضع را می خواهیم ادامه دهیم؟ اگر نمی خواهیم این وضع ادامه داشته باشد، برای آن وقتی تعیین کنیم: یک ماه، شش ماه، یک یا چند سال. خلاصه اگر بخواهیم تا زنده ایم این گناه کردن را ادامه دهیم، خطرناک است....
-
سفرت به خیر اما، تو و دوستی خدا را ...
شنبه 13 اردیبهشت 1393 21:21
- به کجا چنین شتابان؟ گون از نسیم پرسید - دل من گرفته زین جا هوس سفر نداری ز غبار این بیابان؟ - همه آرزویم اما، جه کنم که بسته پایم - به کجا چنین شتابان؟ - به هر آن کجا که باشد به جز این سرا، سرایم - سفرت به خیر اما، تو و دوستی خدا را چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی به شکوفه ها، به باران، برسان سلام ما را
-
روزمرگیدگی
شنبه 6 اردیبهشت 1393 02:00
نمی دانم مشکل از من است یا دیگران یا شاید هم عادت های فرهنگی و زبانی، به هر حال این روزها مدام با سوال های سخت مواجه هستم. سوال های سخت و پیچیده ای که به شدت معذب و مضطربم می کنند و مدام تمرکزم را مختل می کنند. - حالت چطوره؟ - حالت خوبه؟ حالم؟! راستش، با شنیدن کلمه «حال» قدری دستپاچه می شوم. هر بار که این کلمه را می...
-
همین نزدیکی
جمعه 22 فروردین 1393 23:29
وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادی عَنِّی فَإِنِّی قَریبٌ أُجیبُ دَعْوَةَ الدّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجیبُوا لی وَ لْیُؤْمِنُوا بی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ و هنگامى که بندگان من، از تو درباره من سؤال کنند، (بگو:) من نزدیکم; دعاى دعاکننده را، به هنگامى که مرا مى خواند، پاسخ مى گویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند، و به من ایمان...
-
بی داستانی
شنبه 16 فروردین 1393 20:09
من عاشق قصه و داستانم؛ در واقع همیشه بوده ام؛ یعنی به طور دقیق تر، از وقتی که به یاد دارم همینطوری بوده ام. داستان برای من فقط یک سرگرمی نیست؛ در واقع اصلاً نیست. داستان ها، برای من فرصت های نابی برای کسب تجربه های جدیدند. یک داستان خوب این قابلیت را دارد که من را کاملاً - و کاملاً یعنی کاملاً - در خود غرق کند؛ نه فقط...
-
یک عاشقانه آرام
چهارشنبه 28 اسفند 1392 00:00
خودکارانه زیستن، پایان انسانی زیستن است: عادت هر روز صبح زود برخاستن - درست سر ساعت، سر دقیقه. سلامی به عادت نه از راه ارادت. چای به عادت. اداره. امضا. اتوبوس. آب. چای. زنگ در. کتاب خواندن. خرید؛ خریدِ به عادت. هرگز چیزی به اندازه عادت نفرت انگیز نبوده است. نمازت را هم، هر روز، با شعوری نو بخوان؛ با ارتباطی نو؛ با...
-
بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه 26 اسفند 1392 23:50
نمی دانم برای هزار و چندمین بار شروع می کنم؛ نمی دانم دوام این شروع چقدر خواهد بود؛ نمی دانم که شروع دیگری در کار خواهد بود یا نه؛ اما این بار کمی پخته تر، کمی محکم تر و کمی خیس تر، به نام تو و به امید لطف و فضل بی نهایتت شروع می کنم: «بسم الله الرحمن الرحیم» پ.ن 1: بـاز آی که تا به خود نیـــازم بینی بیــداری شب های...
-
فَالحَقُّ ما رَضیتُموه وَ الباطِلُ ما أسخَطتُموه
پنجشنبه 10 بهمن 1392 12:00
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیَّةَ اللهِ فی أرضِه سلام بر تو، ای باقینهادهی خدا در زمین اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا میثاقَ اللهِ الَّذی أخَذَهُ وَ وکَّدَه سلام بر تو، ای میثاق خداوند که بر آن پیمان گرفته و استوارش ساخته است اَلسَّلامُ عَلیکَ یا وَعدَ الله الَّذی ضَمِنَه سلام بر تو، ای وعدهی خدا که خود آن را تعهّد کردهاست...