-
اسباب کشی
دوشنبه 10 خرداد 1395 08:21
از این به بعد بیشتر اینجا هستم: Eshtiagh.blog.ir
-
دنیای ذهن
یکشنبه 9 خرداد 1395 22:50
"Tell me one last thing,” said Harry, “Is this real? Or has this been happening inside my head?” Dumbledore beamed at him, and his voice sounded loud and strong in Harry’s ears even though the bright mist was descending again, obscuring his figure. “Of course it is happening inside your head, Harry, but why on...
-
به تو می اندیشم
شنبه 1 خرداد 1395 23:20
... به تو می اندیشم، ای سراپا همه خوبی! تک و تنها به تو می اندیشم؛ همه وقت، همه جا، من به هر حال که باشم به تو می اندیشم... تو بدان این را، تنها تو بدان! تو بمان با من، تنها تو بمان! جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب! من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند! اینک این من که به پای تو درافتادم باز، ریسمانی کن از آن موی...
-
آینده، همین نامعلوم بودنش خوب است!
دوشنبه 27 اردیبهشت 1395 01:07
"I couldn't even kill myself the way I wanted to. I had power over "nothing". And that's when this feeling came over me like a warm blanket. I knew, somehow, that I had to stay alive. Somehow. I had to keep breathing. Even though there was no reason to hope. And all my logic said that I would never see...
-
گذشت
جمعه 3 اردیبهشت 1395 23:14
از ظهر به این طرف مدام دلشوره دارم. سر هیچ کاری آرام نمی گیرم؛ می نشینم پای درس یا کتاب یا بالا و پایین کردن اینترنت، اما چند دقیقه ای که می گذرد باز رشته افکارم به هم می پیچد و شاید برای صدمین بار بلند می شوم و شروع می کنم دور اتاق قدم زدن. وقت قدم زدن، گاهی توی سرم و گاهی بلند بلند با خودم حرف می زنم تا خودم را برای...
-
بز
سهشنبه 24 فروردین 1395 12:17
می گفت: "اگر آدم خودش را سرباز عصر ظهور بداند، خب یک جور دیگر کار می کند، یک جور دیگر برنامه ریزی می کند، اصلا یک جور دیگر زندگی می کند." و من، خیلی محکم، سر تکان می دادم. پ.ن1: گاهی دلم کمی نگاه عاقل اندر سفیه می خواهد! پ.ن2: قبول داری که باید کاری بکنیم؟! که اینطوری نمی شود؟!
-
کتابخانهتکانی
جمعه 7 اسفند 1394 18:24
یکی از وقت گیرترین بخش های خانه تکانی، تکاندن کتابخانه است. بی اغراق به قدر تکاندن بقیه خانه وقت می گیرد. کتاب ه یکی از وقت گیرترین بخش های خانه تکانی، تکاندن کتابخانه است. بی اغراق به قدر تکاندن بقیه خانه وقت می گیرد. کتاب ها چنان درگیرم می کنند که یکدفعه به خودم می آیم و می بینم که چند ساعتی گذشته اما هنوز قفسه اول...
-
شازده کوچولو
سهشنبه 20 بهمن 1394 23:12
- نه، من پی دوست می گردم. «اهلی کردن» یعنی چه؟ - یک چیزی ست که پاک فراموش شده . یعنی «ایجاد علاقه کردن» ... - ایجاد علاقه کردن؟ - بله. مثلاً تو برای من هنوز پسربچه ای بیش نیستی، مثل صد هزار پسر بچه دیگر. نه من به تو احتیاج دارم و نه تو به من احتیاج داری. من هم برای تو روباهی بیشتر نیستم، مثل صدهزار روباه دیگر. ولی اگر...
-
دوجانبه
سهشنبه 6 بهمن 1394 16:47
"من یک جاسوس دوجانبه هستم." شاید پیش از این ها بیش از این بودم، اما حالا فقط همین هستم. هر روز صبح، از خواب که بیدار می شوم، این جمله را چند بار روبروی آینه با خودم تکرار می کنم. چند دقیقه ای زل می زنم به چشم های آن سوی آینه و تلاش می کنم کسی را در عمق یخ زده ی آن ها پیدا کنم... "من یک جاسوس دوجانبه...
-
رویا
چهارشنبه 30 دی 1394 08:34
I have a dream today! I have a dream that one day every valley shall be exalted, and every hill and mountain shall be made low, the rough places will be made plain, and the crooked places will be made straight; " and the glory of the Lord shall be revealed and all flesh shall see it together." This is our...
-
Write It Down
چهارشنبه 23 دی 1394 12:39
Life is very long. T. S. Elliot. Not the first person to say it, certainly not the first person to think it, but he's given credit for it because he bothered to write it down. Now if you say it, you have to say his name after it. "Life is very long." T. S. Elliot. Absolutely goddamn right.
-
در چه هنگامی بگویم من؟
پنجشنبه 17 دی 1394 19:49
آی آدم ها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید یک نفر در آب دارد می سپارد جان ... یک نفر دارد که دست و پای دائم می زند روی این دریا تند و تیره و سنگین که می دانید. آن زمان که مست هستید از خیال دست یابیدن به دشمن، آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا تواناییّ بهتر را پدید آرید، آن زمان که تنگ می...
-
کلّه ای با طعم قرمه سبزی
یکشنبه 13 دی 1394 23:55
جای همه برادران خالی بود. دیشب، مقابل لانه نحس سعودی ها در تهران را عرض می کنم. عجب شبی بود! معنویت خاصی در هوا موج می زد. خودمان هم پیش بینی نمی کردیم که آن وقت شب و در آن سرمای هوا این همه جمعیت بیایند. خدا همه شان را حفظ کند. فریادها نشان می داد که جان این مردم دیگر به لبشان رسیده؛ دیگر حوصله این بازی های سیاسی و...
-
مظلوم
شنبه 12 دی 1394 23:23
"عربستان شیخ نمر را اعدام کرد." خبر را که می خوانم، حس خفیفی - خیلی خفیف - در گوشه ای از وجودم که هنوز به خواب نرفته، جان می گیرد: آمیزه ای از حزن و درد و خشم. آرام آرام، انگار سلول های همسایه اش را هم بیدار می کند و کم کم دیگر نمی توانم نادیده اش بگیرم. جانم گُر می گیرد و خون به سرم حمله ور می شود. مغزم به...
-
اولویت
سهشنبه 10 آذر 1394 20:09
شب، قبل از خواب، زمان اذان صبح فردا را چک می کنم: 05:23 . گوشی موبایلم را برمی دارم و آلارم های فردا را تنظیم می کنم: 05:23، 07:00، 07:02، 07:05، 07:15 گوشی را روی میز ول می کنم و خودم را لای پتو می پیچم. ... خواب، نمی آید. برمی گردم. گوشی را برمی دارم. دوباره آلارم ها را تنظیم می کنم: 05:23، 05:30، 05:45، 07:00،...
-
اثر پروانه ای
پنجشنبه 5 آذر 1394 21:18
"It has been said that something as small as the flutter of a butterfly's wing can ultimately cause a typhoon halfway around the world." - Chaos Theory پ.ن1: تقوا، شاید، یعنی حواست به اثر پروانه ای کارهایت باشد. پ.ن2: حالم از کوتاهی هایمان بد است!
-
Twelve Angry Men
جمعه 15 آبان 1394 07:00
If there is a reasonable doubt in your minds as to the guilt of the accused, a reasonable doubt , then you must bring me a verdict of not guilty. If however there is no reasonable doubt, then you must be in good conscience find the accused guilty.
-
خُلقَ الاِنسانُ من عَجَل
چهارشنبه 6 آبان 1394 21:21
همه چیز عادی ست که یکدفعه رگبار خبرهای بد و فشارهای بیرونی شدت می گیرد. به یکباره آستانه تحملم را جا می گذارد و انگار که همه دنیا در یک چشم بر هم زدن به هم می ریزد؛ هجوم خون به مغز آن قدر شدید است که عضلات گردنم سفت می شوند و تکان خوردن مشکل می شود. احساس می کنم گوش هایم آن قدر داغ شده اند که نمی توانم بهشان دست بزنم....
-
در فقدان بصیرت!
پنجشنبه 19 شهریور 1394 22:39
* بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل ( واشینگتن پست ): «ایران مسیر مطمئنی برای دستیابی به سلاح هسته ای به دست خواهد آورد. خیلی از محدودیت هایی که برای جلوگیری از رسیدن ایران به آنجا وجود داشت برداشته خواهد شد. ایران به یک خزانه صدها میلیون دلاری دسترسی پیدا خواهد کرد که به آن ها این امکان را می دهد که تهاجم و ترور را...
-
غُر نزن!
دوشنبه 2 شهریور 1394 21:21
There are two kinds of pain. The sort of pain that makes you strong, or useless pain. The sort of pain that's only suffering. I have no patience for useless things. از جمله فوایدی که نالیدن و غّر زدن دارد، این است که هیچ فایده ای ندارد. یعنی اگر به دنبال یک کاری هستید که از بیخ بیهوده باشد و وقت و انرژی را با بازده صد...