اشتیاق

اشتیاق

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی آهنگ «اشتیاق» دلی دردمند را ...
اشتیاق

اشتیاق

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی آهنگ «اشتیاق» دلی دردمند را ...

آینه گر نقش تو بنمود راست ...

- از امیرالمومنین می خواندم که:


«از کسانى مباش که بدون عمل صالح به آخرت امیدوار است، و توبه را با آرزوهاى دراز به تاخیر مى اندازد،»


- چشم!


«در دنیا چونان زاهدان سخن مى گوید، اما در رفتار همانند دنیاپرستان است،»


- ای وای از این آدمها! ... واقعاً چقدر بد است که آدمی رفتار و گفتارش اینقدر با هم تفاوت داشته باشد.


«اگر نعمتها به او برسد سیر نمى شود، و در محرومیت قناعت ندارد، از آنچه به او رسید شکرگزار نیست، و از آنچه مانده زیاده طلب است،»


خدا ان شاء الله همه را به راه راست هدایت کند.


«پرهیز مى دهد اما خود پروا ندارد، به فرمانبردارى امر مى کند اما خود فرمان نمى برد،»


- اممم ... بـَــله!


«نیکوکاران را دوست دارد، اما رفتارشان را ندارد، گناهکاران را دشمن دارد اما خود یکى از گناهکاران است،»


- البته دوست داشتن نیکوکاران و دشمن داشتن گناهکاران که کار خوبیست، ولی خب این هم نکته مهمی ست.


«و با گناهان فراوان مرگ را دوست نمى دارد، اما در آنچه که مرگ را ناخوشایند ساخت پافشارى دارد،»


- والا من که نفهمیدم منظور حضرت چی بود در این کلام! ... البته بعید می دانم که شامل حال بنده بشود.


«اگر بیمار شود پشیمان مى شود، و اگر تندرست باشد سرگرم خوشگذرانیهاست. در سلامت مغرور و در گرفتارى ناامید است اگر مصیبتى به او رسد به زارى خدا را مى خواند اگر به گشایش دست یافت مغرورانه از خدا روى برمى گرداند،»


- خب البته باید به این نکته هم توجه داشت که هیچ کس کامل نیست؛ بالاخره آدمی بعضاً ضعف ها و کاستی هایی هم دارد.


«نفس به نیروى گمان ناروا بر او چیرگى دارد، و او با قدرت یقین بر نفس چیره نمى گردد،»


- نچ نچ نچ نچ نچ!


«براى دیگران که گناهى کمتر از او دارند نگران است و بیش از آنچه که عمل کرده امیدوار است، اگر بى نیاز گردد مست و مغرور شود، و اگر تهیدست گردد، مایوس و سست شود.»


- آقا چرا اینطوری نگاه می کنید؟! ... منظور حضرت کفار و مشرکین و منافقین و غیرهم بوده. 


«چون کار کند در آن کوتاهى ورزد، و چون چیزى خواهد زیاده روى نماید، چون در برابر شهوت قرار گیرد گناه را برگزیده، توبه را به تاخیر اندازد، و چون رنجى به او رسد از راه ملت اسلام دورى گزیند،»


- ای بابا ... حضرت هم یک مقداری زیادی سخت گرفتند به نظرم! 


«عبرت آموزى را طرح مى کند اما خود عبرت نمى گیرد، در پند دادن مبالغه مى کند اما خود پندپذیر نمى باشد، سخن بسیار مى گوید، اما کردار خوب او اندک است.»


- ... 


«براى دنیا زودگذر تلاش و رقابت دارد اما براى آخرت جاویدان آسان مى گذرد، سود را زیان، و زیان را سود مى پندارد، از مرگ هراسناک است اما فرصت را از دست مى دهد،»


- فرصت ها هم یک مقداری زود می گذرند خب!


«گناه دیگرى را بزرگ مى شمارد، اما گناهان بزرگ خود را کوچک مى پندارد، طاعت دیگران را کوچک و طاعت خود را بزرگ مى داند، مردم را سرزنش مى کند، اما خود را نکوهش نکرده با خود ریاکارانه برخورد مى کند،»


- ...


«خوشگذرانى با سرمایه داران را بیشتر از یاد خدا با مستمندان دوست دارد،»


- امممم ... 


«به نفع خود بر زیان دیگران حکم مى کند اما هرگز به نفع دیگران بر زیان خود حکم نخواهد کرد، دیگران را هدایت اما خود را گمراه مى کند، دیگران از او اطاعت مى کنند، و او مخالفت مى ورزد، حق خود را به تمام مى گیرد اما حق دیگران را به کمال نمى دهد، از غیر خــــــدا مى ترسد اما از پروردگار خود نمى ترسد.»


- ... من دیگه حرفی ندارم!

گر سنگ ازین حدیث بنالد عجب مدار

مهمانی کم کم تمام می شود و من هم آماده رفع زحمت می شوم. گرچه سهمم از این مهمانی بیشتر گرسنگی و تشنگی بود، ولی نمی دانم چرا این دم آخری دلم می گیرد. اصلاً عید فطر کلاً غربت غریبی دارد انگاری. می گویند عید فطر برای این عید است که روزه دار جشن بگیرد پیروزیش در جهاد اکبر را؛ حالا اگر آمدیم و کسی پیروز نبود، دیگر امروز و دیروز و فردایش خیلی فرقی برایش نمی کند؛ هر روز که می خواهد عید باشد، باشد!


مهربانا، شرمنده که عمده ی سهمم از سفره ی مهربانی تو گرسنگی و تشنگی شد.


شرمنده که این روزهای آخری، به جای اینکه حرص بیشتری بزنم برای بهره مندی از این نعمت منتشر، روزهای باقیمانده تا عید فطر را شمرده ام.


میزبانا، شرمنده که دست خالی آمدم؛ اما یاری کن که بی بدرقه ای از جانب تو، میهمانیت را ترک نکنم.


خدایا، عامِلنا بِفَضلِکَ و لاتُعامِلنا بِعَدلِک ...



پ.ن 1: بنا به عادت این روزها، فال گرفتم.


آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بُوَد که گوشه چشمی به ما کنند؟

دردم نـهفـتـه به ز طبیبان مدّعـی  باشــد که از خـــزانه غـیـبـم دوا کنند

حافظ دوام وصل میسّر نمی شود  شاهـان کـم التـفات بـه حال گدا کنند


ضمن تشکّر از حضرت حافظ و احترام به نظر ایشان، جا داره به شدّت با مصرع آخر مخالفت کنم که اگر التفات شاهان نبود ... 


پ.ن 2: دوست ندارم ناشکری کرده باشم؛ خدایا شکرت، این رمضانی چیزهای زیادی یاد گرفتم.