اشتیاق

اشتیاق

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی آهنگ «اشتیاق» دلی دردمند را ...
اشتیاق

اشتیاق

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی آهنگ «اشتیاق» دلی دردمند را ...

فقط در را باز کن!


فَإِمّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ


ولى هرگاه هدایتى از طرف من براى شما آمد، کسانى که از آن پیروى کنند، 

نه ترسى بر آنهاست،و نه اندوهگین مى شوند.

 

از این ساده تر هم می شود؟! می گوید بروید و مشغول کار خودتان بشوید، فقط هر وقت هدایتی از طرف من برای شما آمد، هر وقت هدایت من خودش آمد و در خانه تان را زد، بی زحمت در را باز کنید! آن هم نه از آن جهت که هدایت من است و اطاعتش واجب؛ از آن جهت که هرکه هدایت مرا تبعیت کند خودش از ترس و اندوه رهایی می یابد. پس بی زحمت، برای خودتان هم که شده، وقتی هدایتم با پای خودش آمد دم در خانه تان، فقط در را باز کنید! همین!

گم - راه - ی


یَکادُ الْبَرْقُ یَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ کُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فیهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَیْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ


-          عجب تصویری. وقتی آن قدر دور و برت را تاریک کنی که هیچ جا را نبینی، کوچکترین روشنایی را دنبال می کنی. هر خرده نوری می شود راهنمایت. بعد هر صاعقه ای که می زند و اطراف را روشن می کند، به امید پیدا کردن راه، چند قدمی پیش می روی و دوباره صبر می کنی به انتظار صاعقه ی بعدی، چند گام دیگر، توقف و صاعقه ای دیگر؛ و بعد از نیم ساعت وقتی که به خودت می آیی، می فهمی که دیگر کاملاً گم و گور شدی.

گمراهی اصلاً یعنی همین؛ گم – راه – ی، یعنی گم و گور بشوی، پرت و پلا بشوی، از آن جایی که باید باشی، باید بروی آن قدر دور بشوی که دیگر حتی ندانی چطور می شود برگشت. این از نرفتن، درجا زدن یا حتی نرسیدن هم بدتر است؛ این از خانه اول هم عقب تر است. اصلاً انگار دیگر در مسابقه جایی نداری، انگار که دیگر نباشی.


إِهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ، صِراطَ الَّذینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَا الضّالِّینَ

فصّلت 34 و 35


وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ

 

 

 ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ

 

 

فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ

 

 

وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِینَ صَبَرُوا 

 

وَمَا یُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِیمٍ

 

یعنی:

هرگز نیکی و بدی یکسان نیست.


(امّا) بدی را با نیکی دفع کن؛


ناگاه، (خواهی دید) همان کسی که میان تو و او دشمنی بود، انگار دوستی گرم و صمیمی است.


و جز صابران کسی به این مقام نمی رسد؛


(آری،) کسی به این مقام نمی رسد، جز آنکه بهره عظیمی (از ایمان و تقوا) داشته باشد.




برداشت آزاد:

 

   1.  «اشِدّاءُ علی الکُفّار، رُحَماءُ بَینَکُم» سر جاشه! منتها شاید اون شدت هم باید به نیکی باشه.

 

     2. این نوع رفتار، جدا از اینکه ممکنه در دشمنت واقعاً تغییری ایجاد کنه، قبل از همه چیز نوع نگاهت رو به آدم ها و مشکلات عوض می کنه!

 

    3. البته که کار هر بز نیست خرمن کوفتن؛ باید آدم حسابی باشی؛ خیلی باید بزرگ باشی؛ مصداق اعلاش دقیقاً رسول الله ـه!

 

+ اگه فارسی این آیه رو برای خیلی از این مسلمونا (!) بخونی، ممکنه فکر کنن از سخنان بودا یا مهاتما گاندیه! حیف ...

... حتی یأتیک الیقین


وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّکَ یَضِیقُ صَدْرُکَ بِمَا یَقُولُونَ 

فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَکُن مِّنَ السَّاجِدِینَ

وَاعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ

استقامت

«اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»



إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنتُمْ تُوعَدُونَ