-
صد سال آدم ربایی!!
شنبه 12 مرداد 1392 18:50
اگر شیفته جزئیات تاریخ سیاسی معاصر کلمبیا نیستید، اگر به طور تخصصی پیرامون پرونده های گوناگون آدم ربایی مطالعه نمی کنید، و اگر به طور کلی نمی خواهید وقتتان را به خسته کننده ترین نحو تلف کنید، این کتاب را مطالعه نکنید! اگر احیاناً همچنان اصرار دارید که آثار گابریل گارسیا مارکز را مطالعه کنید، می توانید این کتاب را...
-
جوشن
پنجشنبه 10 مرداد 1392 01:00
اللهُمّ اِنّی أسئَلُکَ بِاسمِکَ ... ای بخشنده بی سر و صدا! (به عقب که نگاه می کنم، قریب به اتفاق خواسته هایم از تو را برآورده می بینم، بی آنکه متوجه شده باشم.) ای پناه تنهایی! (هرجور که باشم، تو بوده ای و هستی، چه وقتی دیگران هستند و چه وقت تنهایی.) ای خالق بی نظیر! (داستان زیاد خوانده ام؛ اما هیچ داستانی به اندازه...
-
Getting Rid of Technology
چهارشنبه 9 مرداد 1392 02:12
عمیقاً احساس می کنم که تکنولوژی در مجموع کمکی به بهتر بودن زندگی انسان نمی کند!
-
وصیت پدر
سهشنبه 8 مرداد 1392 01:00
شما را سفارش می کنم به تقوای الهی؛ و اینکه به دنیا روی نیاورید، گرچه به سراغ شما آید؛ و بر آنچه از دنیا از دست میدهید اندوهناک مباشید؛ و حق را بگویید؛ و برای پاداش الهی عمل کنید. دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید. شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و کسانی را که این وصیت به آنها میرسد، به تقوای الهی، و نظم در امور...
-
بسم الله و بالله و على ملة رسول الله فزت و رب الکعبة
یکشنبه 6 مرداد 1392 03:42
تهدمت و الله ارکان الهدى و انطمست اعلام التقى و انفصمت العروة الوثقى قتل ابن عم المصطفى قتل على المرتضى قتله اشقى الاشقیاء به خدا سوگند ستونهاى هدایت در هم شکست و نشانههاى تقوى محو شد و دستاویز محکمى که میان خالق و مخلوق بود گسیخته گردید؛ پسر عم مصطفى صلى الله علیه و آله کشته شد؛ على مرتضى بشهادت رسید و بدبختترین...
-
کریم
چهارشنبه 2 مرداد 1392 05:11
کریم که می گویم، نه که همین باشد و بس؛ واژه ها مقصرند. گنجایش وصف او را ندارند؛ او را که به آن ها موصوف می کنی، تاب نمی آورند واژه ها؛ کم می آورند، آخر آن ها هستند که از او معنا گرفته اند؛ پس چگونه بخواهم او را با آن ها تفسیر کنم. هر چه حُسن و خوبی در دنیاست، انگاری ریشه در حَسَن دارد. کریم که می گویم، نه که فقط شنیده...
-
V
سهشنبه 1 مرداد 1392 02:26
V: Voilà! In view, a humble vaudevillian veteran, cast vicariously as both victim and villain by the vicissitudes of Fate. This visage, no mere veneer of vanity, is a vestige of the vox populi, now vacant, vanished. However, this valorous visitation of a by-gone vexation, stands vivified and has vowed to vanquish...
-
خروج از سفینه
دوشنبه 31 تیر 1392 02:20
انگار که از یک سفینه فضایی بیرون پریده باشی، قبل از این که بفهمی هیچ هوایی نیست که بخواهی آن را درون شش هایت ببلعی، مدام دهانت را باز می کنی؛ بیشتر و بیشتر؛ زبانت به دنبال لقمه ای هوا به فضای پر از خالی بیرون چنگ می اندازد؛ دوباره دهانت را می بندی شاید که لااقل چند مولکول پلاسیده و بی خاصیت هوا را گیر انداخته باشی!...
-
Playing Your Own Game
شنبه 29 تیر 1392 02:49
None of us know our end, really, or what hand will guide us there. A king may move a man, a father may claim a son, but that man can also move himself, and only then does that man truly begin his own game. Remember that howsoever you are played or by whom, your soul is in your keeping alone, even though those who...
-
کوری
جمعه 28 تیر 1392 00:16
پیرمردی که چشم بند سیاه داشت گفت همین الان فکری به نظرم رسید، بیایید برای وقت گذراندن بازی کنیم، همسر مردی که اول کور شد گفت چطور وقتی چیزی نمی توانیم ببینیم بازی کنیم، خب مقصودم دقیقاً بازی کردن نیست، هر کداممان تعریف کنیم که در لحظه ای که کور شدیم چه دیدیم، یک نفر گوشزد کرد که این کار می تواند مایه خجالت شود، هر کس...
-
دردِ دل درد!
سهشنبه 25 تیر 1392 19:54
وقتی درددل های مانده، به دل درد تبدیل می شود...
-
روز مبادا
یکشنبه 23 تیر 1392 13:13
وقتی تو نیستی نه هست های ما چونان که بایدند نه بایدها ... مثل همیشه آخر حرفم و حرف آخرم را با بغض می خورم عمری است لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنم: «باشد برای روز مبادا!» اما در صفحه های تقویم روزی به نام روز مبادا نیست آن روز هر چه باشد روزی شبیه دیروز روزی شبیه فردا روزی درست مثل همین روزهای ماست اما کسی چه...
-
Freedom
شنبه 22 تیر 1392 04:12
"Aye, fight and you may die. Run, and you'll live ... at least a while. And dying in your beds, many years from now, would you be willing to trade ALL the days, from this day to that, for one chance, just one chance, to come back here and tell our enemies that they may take our lives, but they'll never take ......
-
Interrogation
چهارشنبه 19 تیر 1392 09:42
خاطرات را مرور می کنم. بعضی هایشان را باید از لابلای آلبوم خاک گرفته ی ذهن بیرون کشید و بعضی دیگر هنوز با تمام جزئیات انگار مقابل چشمم بازسازی می شوند. سعی می کنم تا جایی که ذهنم یاری می کند همه جزئیات را دوباره از نظر بگذرانم. وقتی تا حد ممکن بیشتر خاطرات را از گوشه و کنار ذهنم جمع کردم، به ترتیب کنار هم می چینمشان؛...
-
ز سر نیاز
یکشنبه 16 تیر 1392 23:15
شـب عـاشـقـان بیدل چه شب دراز باشد تـو بـیـا کـز اوّل شـب، در صـبـح بـاز بـاشـد عجب است اگر توانم که سفر کنم ز دستت به کـجـــــا رود کبـوتــر که اسـیـر بـاز بـاشـد؟ ز محـبّـتـت نـخـواهـم کـه نـظر کـنم به رویت که محبّ صادق آن است که پـاک بـاز باشـد به کرشـمه عنــایت نگـهی به سوی ما کن که دعـــــای دردمـنـدان ز سـر...
-
مردی در تبعید ابدی
شنبه 15 تیر 1392 23:10
هر چند که به نظرم بعضی جاها شخصیت ملّا را خراب کرده بود، اما کتاب بسیار خوبی بود! با تشکر از شما دوست عزیز! - ملّا! چقدر دیر کردید! دیگر چیزی نمانده بود که به دنبالتان بفرستیم ... اگر در دلهایمان نبود که سرانجام از راه خواهید رسید و روستای محقرما را نور باران خواهید کرد، تا به حال، ناامیدی جای شما را پر کرده بود و دل...
-
وَ تِلْکَ الْأَیّامُ نُداوِلُها بَیْنَ النّاسِ
جمعه 14 تیر 1392 15:28
دسامبر 2010؛ جرقه های اعتراض های پراکنده، هیزم آماده ی نارضایتی ها را شعله ور می کند. کشورهای عربی یکپارچه آتش می شوند. تغییر و تحولات را اگر ساعت به ساعت دنبال نکنی، عقب مانده ای. دیکتاتورها، با هر منصبی که دارند – شاه، امیر، رئیس جمهور یا هر لقب دیگر – در سرکوب و جنایت با یکدیگر رقابت می کنند. این یکی جلادانش را در...
-
!Mission accomplished: Target destroyed
سهشنبه 11 تیر 1392 02:06
بعد از مذاکرات چند مرحله ایِ طولانی و طاقت فرسا با هیأت های مذاکره کننده ی طرفین درگیر، سرانجام شورای داوری با شهامت تمام یکی از طرفین را به عنوان متخاصم معرفی کرد، و تصمیم به انهدام کلی آن جبهه گرفته شد. باشد که پایانی بر تنش ها و درگیری های کهنه در منطقه گردد. پ.ن: موذنا به امید که می زنی فریاد تو هم بخواب که ما...
-
خط خطی
شنبه 8 تیر 1392 23:20
شب است. تب دارم. البته مطمئن نیستم؛ این را از خنکایی که به هنگام برخورد نسیم گرم تابستانه به صورتم حس می کنم، می گویم. ته گلویم هم زق زق می کند! (یا شاید هم ذق ذق! بعید می دانم دیگر ضق ضق یا ظق ظق باشد! البته به کسی ربطی ندارد؛ توصیف ته گلوی خودم است، اصلاً شاید ذق زق کند) البته این یکی را که مطمئنم ربطی به مریضی و...
-
کمی دیرتر
سهشنبه 4 تیر 1392 01:35
... - چرا ما فکر می کنیم که آقا در همه جای دنیا مظلوم و غریبن و این ماییم که با جشن تولد گرفتن برای ایشون، از غربت و مظلومیت درشون می آریم؟ عده ای اگر آقا رو نمی شناسن، از ایشون سوءاستفاده هم نمی کنن، به ایشون ستم هم نمی کنن؛ اونها به خودشون ستم می کنن. غربت و مظلومیت آقا فقط میون مردمی که نمی شناسنشون نیست. بیشتر از...