ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
...
به تو می اندیشم، ای سراپا همه خوبی!
تک و تنها به تو می اندیشم؛
همه وقت، همه جا، من به هر حال که باشم به تو می اندیشم...
تو بدان این را، تنها تو بدان!
تو بمان با من، تنها تو بمان!
جای مهتاب به تاریکی شب ها تو بتاب!
من فدای تو، به جای همه گل ها تو بخند!
اینک این من که به پای تو درافتادم باز،
ریسمانی کن از آن موی دراز،
تو بگیر، تو ببند!
پ.ن1: فَقَدْ طَالَ الصَّدَى
پ.ن2: بازآ که در فراق تو چشم امیدوار، چون گوش روزه دار به الله اکبر است
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا بَقیَّةَ اللهِ فی أرضِه
سلام بر تو، ای باقینهادهی خدا در زمین
اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا میثاقَ اللهِ الَّذی أخَذَهُ وَ وکَّدَه
سلام بر تو، ای میثاق خداوند که بر آن پیمان گرفته و استوارش ساخته است
اَلسَّلامُ عَلیکَ یا وَعدَ الله الَّذی ضَمِنَه
سلام بر تو، ای وعدهی خدا که خود آن را تعهّد کردهاست
اَلسَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الْعَلَمُ الْمَنصوبُ وَ الْعِلمُ الْمَصبوب
سلام بر تو، ای پرچمِ بلندِ افراشته و ای دانشِ ریزان
وَ الْغَوثُ وَ الرَّحمَةُ الواسِعَة
و ای فریادرسِ (درماندگان) و ای رحمتِ گسترده
وَعداً غَیرَ مَکذوب
(که) وعدهای دروغ ناشدنی (است)
بـاز آی دلبـــــــرا، که دلـــــم بی قـــــرار توســت ویــن جـان بـر لب آمده در انتظــــــــار توست
در دســت این خمار غمم هیـــــچ چاره نیــست جــز باده ای که در قــدح غمگســــــار توست
ساقی به دست باش که این مست می پرست چون خم ز پا نشست و هنوزش خمار توست
سیــــری مبـــــــــاد ســـوختــه تشــــنه کـــام را تا جرعــه نـوش چشـمه شیــرین گوار توست
بیچـــــاره دل که غــارت عشـــــقش به بـــاد داد ای دیده خـــون ببـــار که این فتــنه کار توست
ای ســـــایه صبـــــر کن که برآیــــــد به کــــام دل آن آرزو که در دل امــیــــــــــــــــــــــــدوار توست