اشتیاق

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی آهنگ «اشتیاق» دلی دردمند را ...

اشتیاق

بگذار سر به سینه من تا که بشنوی آهنگ «اشتیاق» دلی دردمند را ...

مردی در تبعید ابدی

 


هر چند که به نظرم بعضی جاها شخصیت ملّا را خراب کرده بود، اما کتاب بسیار خوبی بود! 


با تشکر از شما دوست عزیز! 


 
    -    ملّا! چقدر دیر کردید! دیگر چیزی نمانده بود که به دنبالتان بفرستیم ... اگر در دلهایمان نبود که سرانجام از راه خواهید رسید و روستای محقرما را نور باران خواهید کرد، تا به حال، ناامیدی جای شما را پر کرده بود و دل ما را شکسته بود؛ اما شب همه شب گرد هم می نشستیم و می گفتیم: « مگر می شود که آقا نیایند؟ ممکن نیست ... »


-            -   خدا عمر با عزت به شما بدهد. طوری حرف می زنید که انگار من وعده داده بودم که بیایم.


-         -  شما وعده نداده بودید؛ وعده شما را به ما داده بودند ... ما اینجا ملّا و پیش نماز پیری داشتیم که چهار ماه پیش، دار فانی را وداع گفت. آنگاه، بنده، موقتاً، پیش نمازی را پذیرفتم و همه چشم به راه شما نشستیم؛ زیرا، روزی، عابری که به تصادف از اینجا می گذشت به ما مژده داد و گفت: «مردی در راه است که ایمانش، مثل خورشید، روستای شما را روشن خواهد کرد و وجودش، نام روستای شما کهک را بر بالای یکی از اوراق باشکوه تاریخ اسلام خواهد نوشت، و حرارت حضورش، دل هایتان را در قلب زمستان کویر تردید، داغ خواهد کرد، و مهربانیش، کودکان ده را به اوج نشاط خواهد رساند؛ و او از شما پناه خواهد خواست و شما به او منزل و زمین و ابزارهای زراعت خواهید داد، و او از شما ارادت به ائمه اطهار را خواهد خواست، و شما یکپارچه ارادت خواهید شد، و او از شما کار کردن توأم با ایمان، اندیشیدن توأم با ایمان، سخن گفتن توأم با ایمان، شادی و غم توأم با ایمان، خوردن و نوشیدن و خفتن و بیدار شدن توأم با ایمان، و عبادت کردن توأم با ایمان را خواهد خواست، و شما هر آنچه را که او بخواهد، خواهید پذیرفت ... »


-        -   پس برادرها! باید صبر کنیم تا آن آقا بیاید... من، ملّای ساده ای بیش نیستم که به ناکجاآبادی تبعید شده ام – با خانواده ام و تنی چند از یاران خوبم؛ و خدا یقیناً خواسته است که آن ناکجاآباد، آبادی سرسبز و زیبای شما باشد، و مردمش، در مهربانی و مهمان نوازی یگانه باشند ...

بنده البته ملّایی روستای شما را خواهم پذیرفت و به فرزندان شما سواد و قرآن خواندن خواهم آموخت و در کنار شما در تمام ایّام سوگواری، سوگواری خواهم کرد؛ اما بدانید که آن پیش نماز بزرگ عالیقدر در راه است، و روزی بی شک خواهد آمد، و زورمندان را سرنگون خواهد کرد و خوراک گرسنگان را از بیش سیران خواهد گرفت و به گرسنگان خواهد داد، و جامه ی برهنگان را از بیش پوشیدگان، و خانه بی خانگان را از بیش خانه داران، و نه فقط این روستا و شما را که چشم به راهش هستید، بل سراسر جهان ستم دیده ی ما را پر از عدل و شادی و مهربانی خواهد کرد و به راه راست خواهد برد و آفتاب وجودش ظلم و ظلمت را از خاطر همگان پاک خواهد کرد ...

-        -  انشاء الله ! انشاء الله!